قحطی ملودی در موسیقی پاپ ایران

ایران وکال

تکرار کلیشه ها

……………………….

انگیزه ی اولیه ای که موجب ساخت یک موسیقی پاپ می شود در ایران اغلب یک ترانه است که فرد علاقمند شده تا بر روی هجاهای آن ملودی ای بگنجاند .بدترین و پیش پاافتاده ترین روش، آن است که فرد نالایقی که از لحاظ آوازی به مهارت نرسیده بخواهد با آواز و زمزمه ی مبتدی خود ملودی را بر روی ترانه بگذارد. مشخصا نتیجه ی کار، یک ترکیب آشنا و آشکار از شنیده های قبلی فرد خواهد بود؛ بخشی شبیه یک آهنگ، بخشی شبیه آهنگی دیگر و به طورکل شاهد ذهنیت کلیشه ای خواهیم بود که فرد درخود بایگانی کرده است. به عبارت دیگر با یک تکرار ضعیف از گذشته مواجه می شویم.
در طی این سالها به دلیل نبود آموزش های صحیح و فراگیر اغلب مردم و علاقمندان نتوانسته اند سطح شنیداری خودشان را ارتقا دهند از این رو نسبت به هرگونه تم جدیدی مقاومت نشان می دهند و برایشان ناملموس و غیر قابل درک جلوه می کند و حس زیبایی شناختی آنان محدود به یکسری کدهای مشخص است . همانطور که میدانیم یک ملودی اغلب ازدرون یک مد استخراج می شود. اگر مد موردنظربا کدهای شناخته شده ی مردم همسویی نداشته باشد، آن ملودی غریب به نظر می رسد. در واقع آنچه که موجب می شود این ملودی های تکراری هنوز خریدار داشته باشند به این دلیل است که آن کد بخصوص را مرتبا القا می کنند و برای مردم قابل لمس می شود. در واقع هرچقدر فرد نسبت به موسیقی حساس تر و علاقمند به تجربه فضاهای تازه تر باشد، کدهای بیشتری را در ذهن خود جمع آوری می کند و درک و دریافت موسیقایی او از ابعاد متنوع تری برخوردار می شود و هرچه به موسیقی به معنای واقعی اهمیت کمتری بدهد دایره ی درک و دریافتش نیز محدودتر است. یکی از آن مواردی که در پاپ امروز ایران نقش همان کدهای شناخته شده را بازی می کند مد فیریژین است. مد فیریژین یکی از مدهای قدیمی کلیسایی است که زادگاه اصلیش از یونان باستان بوده و در پاپ ترکی هم بسیار به گوش می رسد. متاسفانه برخی از به اصطلاح هنرمندان بجای اینکه در جهت ارتقا سلیقه ی مردم گامی بردارند برعکس برای پر کردن جیب خود کار را راحت کرده و ملودیهایی از این قبیل را بصورت مکرر در ذهن مردم تزریق می کنند. زمانی که شما ملودی خود را از این مد استخراج می کنید شنونده ی آماتور به سادگی تحت تاثیر آن قرار می گیرد و به صورت شرطی شده ای نسبت به آن احساس نزدیکی می کند. این آزمایش خنده دار را من بارها انجام داده ام . همسایه ای دارم که آگاهی او نسبت به موسیقی در سطح اکابر است و با تمام موسیقی هایی که برای شخص من غیرقابل تحمل است، پیوندی رمانتیک بر قرار می کند!

اولین باری که به استودیو آمد من یکی از موزیک های شخصی و مورد علاقه ی خودم را برایش گذاشتم؛ از چهره ی متعجب و گنگ ش متوجه شدم که اصلا نتوانسته بود با آن ارتباط برقرار کند. پیش دستی کردم و گفتم:« فکر می کنم کلا حال و هوای موزیک رو نگرفتی، نه؟»گفت:«راستش اصلا نفهمیدم و به نظرم این موسیقی ها در ایران جواب نمیده!»من هم گفتم صرف نظر از ضعف های بسیاری که در کلیت کار وجود دارد ولی تلاش من این بوده که کاری نو کرده باشم و هنوز به آن پختگی لازم نرسیده ام ولی حتی زمانی هم که به پختگی لازم برسم احتمالا شنونده ی من تو نخواهی بود. آن شب به فکر فرورفتم و شروع کردم در مد فیریژین الگوهای ملودیکی را بر روی یک فضای الکترونیک که یک ریتم خلسه وار داشت آواخوانی کردم و جالب این بود که جمله بندی های ملودی را هم از لحاظ ریتمیک کاملا متنوع درآوردم و اجازه ندادم که قابل حدس و پیش بینی شود. در نهایت پاپ جدیدی به وجود آمد که لحن آشنایی را القا می کرد. به همسایه زنگ زدم وگفتم لطفا چند دقیقه تشریف بیار. موزیک را برایش گذاشتم . با آنکه ابدا شعری هم نداشت و تنها با یکسری کلمات بی معنا آواخوانی شده بود تبدیل شد به موسیقی عاشقانه ای که شبی بدون آن نمی توانست به خواب برود!